الهي !
نه من آنم كه ز فیض نگهت چشم بپوشم، نه تو آنی كه گدا را ننوازي به نگاهی.
در اگر باز نگردد، نروم باز به جایی.
پشت دیوار نشینم، چو گدا بر سر راهی. كس به غیر از تو نخواهم، چه بخواهی چه نخواهی.
باز كن در، كه جز این خانه مرا نیست پناهی.
خـــــــــدايـــــــــــا...
دلــــــم کــــــه برايـــــت تنــــــگ ميشــــــود...
بــــــا آنکـــــــه ميدانـــــم همـــــه جــــــــا هستي...امــــــا بــــــه آسمـــــــان نگـــــــاه ميکنم...
چــــــرا کــــه آسمـــــــــان ســــــــــــه نشــــــــــــانه از تــــــــــــو دارد...
بــــي انتهـــــــــاست...
بــــــي دريــــــــــــــغ اســــــــت...و...
چــــــون يـــــک دست مهربـــــــــــان...
هميشـــــــه بــــــــــالاي ســــــر مـــــــاست...
از نـــدامــــت ســــوختــــم ، يا رب گــــناهـــــم را ببخــــش
مـــو سپيـــد از غـــــم شـــدم،روي سياهــــم را ببخــش
ظلـــم را نشناختــــم ، ظالــــم ندانستم كـــه كــيست
گـــوشه چشــــمي باز كـــردم ،اشتباهـــم را ببخش
ابر رحــــمت را بفـــرما ، سايــــه اي آرد بــــه پيش
ايـــن ســـر بي ســـايبــــان بـي پناهم راببخش
از گـــــلويم گــــر صدايــــي نابجــــا آمـــد برون
توبه كـــردم، سينه پر اشـك وآهم را ببخش
خــــورشيد دگـــــر نـــور دلاويـــــز نـــــدارد
مــه پرتو مـــات هـــوس انگــــيز نــــدارد
در باد بهاري زبس آشوب خزان است
گـــل وحشتي از غـــارت پاييز ندارد
آنگاه که آسمانت ابریست، بیاد رنگین کمان باش
همیشه باران در پی خویش رنگین خواهد شد
با رنگین کمانی در میانه آسمان بودن وهستی تو
دوست من
هیچ گاه دلت را به روزگار مسپار، که دریایی از نا امیدی است ،
دلت را به خدا بسپار که دریایی از امید است
دوست خوبم
من دعا خواهم کرد؛
روزهایت پر نور؛ ... شب تو مهتابی؛
دل تو صادق و صاف؛ رنگ باران باشی؛
و خــدایی که همین نزدیکیست؛ در امانش باشی
تو سوز آه من ای مرغ شب چه میدانی؟
ندیده ای شب من تاب و تب چه میدانی؟
بمن گذار که لب بر لبش نهم ای جام
تو قدر بوسه آن نوش لب چه میدانی؟
چو شمع و گل شب و روزت به خنده می گذرد
تو گریه سحر و آه شب چه میدانی؟
بلای هجر ز هر درد جانگدازتر است
ندیده داغ جدایی تعب چه میدانی؟
رهی به محفل عشرت به نغمه لب مگشای
تو دل شکسته نوای طرب چه میدانی؟
یه روزی دوستای مامانم با دختراشون اومده بودن خونمون. همه داشتند پرتقال پوست می کندند که من وارد شدم. بر خلاف انتظار شما هیشکی دستشو نبرید
فریباجان عزیزم وبلاگت خیلی غمگینه یه کم شاد باش آبجی. این 4 روز دنیا ارزش نداره که با غم همنشین باشی
درود بر دوستان عزیزم
دوست جدید و عزیزم ؛ معصومه گلم و دوست عزیزم جناب حبیب عزیز
سپاس مهر و نظرات زیباتون
پایدار باشید عزیزان
درود بر شما دوست خوبم علی عزیز ممنون حضور و شعر زیباتون
پایدار باشید
الهي سينه اي ده آتش افروز در آن سينه، دلي و آن دل همه سوز
هر آن دل را كه سوزي نيست دل نيست دل افسرده غير از آب و گل نيست
دلم پر شعله گردان سينه پر دود زبانم كن به گفتن آتش آلود
كرامت كن دروني درد پرورد دلي دروي درون درد و برون درد
به سوزي ده كلامم را روايي كز آن گرمي كند آتش گدايي
دلم را داغ عشقي بر جبين نه زبانم را بيان آتشين ده
سخن كز سوز دل تابي ندارد چكد گر آب از او آبي ندارد
دلي افسرده دارم سخت بي نور چراغي زو به غايت روشني دور
بده گرمي دل افسرده ام را فروزان كن چراغ مرده ام را
ندارد راه فكرم روشنايي ز لطف پرتوي دارم گدايي
اگر لطف تو نبود پرتو انداز كجا فكر و كجا گنجينه راز
ز گنج راز در هر كنج سينه نهاده خازن تو صد دفينه
ولي لطف تو گر نبود به صد رنج پشيزي كس نيابد زان همه گنج
چو در هر كنج صد گنجينه داري نمي خواهم كه نوميدم گذاري
به راه اين اميد پيچ در پيچ مرا لطف تو مي بايد دگر هيچ
درود سپاس به دوستان عزیز و مهربانم پریسا ؛ یلدا و معصومه عزیزم
ممنون مهر و حضورتون هستم عزیزان
هیچ وقت با کسی بیشتر از جنبه اش شوخی نکن
“حرمت ها شکسته میشود”
هیچ وقت به کسی بیشتر از جنبه اش خوبی نکن
“تبدیل به وظیفه میشود”
156163 بازدید
610 بازدید امروز
67 بازدید دیروز
3272 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian